رویدادهای مدرسه

افتادن از آسمان

حکایت


خلاصه :

حکایت افتادن از آ سمان

حکایت افتادن از آ سمان

روزی مردی نزد حاکم رفت وگفت: به دادم برسید. یک نفربه زور وارد خانه ی من شده است ومی گوید : این خانه مال اوست .

حاکم دستورداد تا آن مرد را بیا ورند.وقتی اورا آوردند حاکم ازاو پرسید: چرا می خواهی به زورخانه ی این مرد را بگیری ؟

مرد جواب داد : من ازآسمان افتاده ام توی آن خانه پس خانه مال من است.

حاکم دستورداد اورا مجازات کنند.مرد درحا لی که ناله می کرد گفت:

آخر برای چه مرا می زنید ؟ حاکم پاسخ داد گفتم:آنقدرتورا بزنند تاحواست

کاملا سرجایش بیاید . که اگر باردیگر خواستی ازآسمان بیفتی مواظب باشی

درخانه ی دیگران نیفتی !

خیلی خوب بود ولی عکسش را نزاشتی

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

راست می گوید

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران