مقالات

بررسی کودک درون ناخودآگاه مشترک

کهن الگوی کودک


خلاصه :

کهن الگو (Archetype) به معنی مدل یا الگویی است که چیزی را از آن می سازند. کارل گوستاو یونگ (۱۹۶۱-۱۸۷۵) روانشناس و متفکر سوئیسی، این اصطلاح را وارد علم روانشناسی کرد. به نظر او ذهن بشر به هنگام تولد همچون لوح سپیدی نیست، بلکه گرایشهایی که از دوره های نخستین زندگی بشر به ارث رسیده در ضمیر ناخودآگاه مشترک انسانها وجود دارد. این گرایش های قدیم فکری و الگوهای کهن رفتاری در همه انسانها مشابه هستند. ذهن خودآگاه این گرایشها و الگوها را به صورت تصویر، نماد و سمبل درک می کند. نمونه های بروز این الگوها، شکلهای نمادینی است که انسانها در زمان باستان در آیین مذهبی و اسطوره ها به کار می بردند، همچنین خواب ها و افسانه ها دربرگیرنده بسیاری از کهن الگوها هستند. یکی از این کهن الگوها، کهن الگوی کودک است که نخستین بار توسط یونگ مطرح شد. کارولین میس (Caroline Myss) نویسنده امریکایی، کهن الگوی کودک را یکی از چهار کهن الگوی حیاتی (کودک، قربانی، روسپی و خرابکار)، که عمیقا در مبرم ترین چالش های مربوط به حیات نقش دارند، دانسته که در همه انسانها موجود است. به نظر وی شخصیت پخته کهن الگوی کودک، آن بعد از وجود ما را پرورش می دهد که مشتاق پاکی و سبکبالی است، و بدون توجه به سن و سال، در انتظار شگفتی های فرداست. این بخش از طبیعت ما نقش مهمی در توانایی ما برای حس بازیگوشی در زندگی، و تعادل در جدیت مسئولیت های بزرگسالی ایفا می کند. کهن الگوی کودک همچنین در ما درک زندگی، ایمنی، رشد، وفاداری، و خانواده را ایجاد می کند. این کهن الگو، کهن الگوهایی فرعی نیز دارد که عبارتند از: کودک مجروح، کودک طرد شده یا یتیم، کودک وابسته، کودک معصوم، کودک طبیعت، و کودک الهی. این انرژیها ممکن است در پاسخ به موقعیت های مختلفی که خود را در آن می یابیم پدیدار شوند. هر یک از انواع کهن الگوهای کودک گرایش های خاصی دارند که وجه سایه آنها را نیز در برمیگیرد. منظور از سایه آن جنبه از ناخودآگاه انسان است که عمدتاً با صفات پست، تاریک و منفی مشخص می‌شود و خود آگاه می‌خواهد آن را پنهان سازد.

کودک مجروح

 

کهن الگوی کودک مجروح خاطرات مربوط به سوء استفاده، مورد سهل انگاری و بی توجهی دیگران قرار گرفتن، و دیگر صدمات و لطمه هایی که ما در دوران کودکی تحمل می کنیم را در بردارد. بسیاری از مردم ارتباط با پدر و مادر خود را که باعث به وجود آمدن کودک زخمی درونشان شده سرزنش می کنند. از دید مثبت، تجارب دردناک کودک زخمی اغلب حس عمیق شفقت و تمایل به کمک به کودکان زخمی دیگر را بیدار می کند. از دیدگاه روحانی کودک آسیب دیده مسیر یادگیری بخشایش را باز می کند.

جنبه منفی (سایه) کهن الگوی آسیب دیده ممکن است به صورت حس پایدار ترحم به خود، تمایل به سرزنش والدین به خاطر هر کاستی که امروز با آن مواجه می شویم، و اصرار در روند بخشایش جلوه گر شود.

نمونه کهن الگوی زخم دیده در ادبیات شخصیت الیور تویست اثر چارلز دیکنز می باشد.

 

 

کودک یتیم

 

کودک یتیم در اکثر داستانهای مشهور کودکان نظیر سیندرلا زندگی کسانی را بازتاب می کند که از ابتدای تولد گویا عضوی از خانواده، و همچنین خانواده ذهنی یا روح قبیله ای خود نیستند. اما از آنجایی که کودکان یتیم درحلقه خانواده جای داده نمی شوند، مجبورند زودهنگام مستقل شوند. فقدان تاثیرات، نگرش، و سنن خانوادگی کودک را الهام بخشیده و یا مجبور می سازد که یک واقعیت درونی مبتنی بر قضاوت و تجربه شخصی بنا کند.

جنبه منفی این کهن الگو زمانی خود را آشکار می سازد که حس طرد شدن و آثار جراحت مربوط به پس زده شدن توسط خانواده، بزرگسالی آنها را دچار خفقان کند و اغلب آنها را مجبور می کند که به دنبال ساختارهای جایگزین خانواده بگردند تا بتوانند اتحاد قبیله ای را تجربه کنند. گروه های حمایت درمانی  برای کودک یتیمی که باطناً می داند شفای این زخمها نیازمند حرکت به سوی رشد و بزرگسالی است، تبدیل به قبیله یا خانواده ای منفی می شوند. به همین دلیل، ایجاد روابط جا افتاده و کامل به صورت یک چالش باقی می ماند.

نمونه کودک یتیم در داستانهای کودک و نوجوان فراوان است از جمله، سیندرلا، سفید برفی، پری کوچک دریایی، هانسل و گرتل و

 

کودک وابسته

کهن الگوی کودک وابسته یا نیازمند این احساس سخت را در خود حمل می کند که هیچ چیز کافی نیست، و همواره می خواهد چیزی را که در کودکی از دست داده جایگزین نماید- هر چند که آن چیز دقیقا واضح نیست. این کهن الگو نیز مانند کودک آسیب دیده، و حتی بیشتر، در معرض افسردگی قرار دارد. این کودک روی نیازهایش تمرکز می کند و اغلب نیازهای دیگران به چشم او نمی آید. می توان این علایم را برای شناسایی ظهور این کهن الگو و جلوگیری از خطر سقوط به نگرش و رفتاری نیازمند و خودبینانه به کار  برد.  

 

کودک سحر آمیز/ معصوم

 

کودک سحر آمیز زیبایی مقدس نهفته در هر چیز را می بیند. و ویژگی خرد و شجاعت را در رویارویی با شرایط سخت و مشکل تجسم می بخشد. یکی از نمونه های آن آنه فرانک (Anne Frank) است. که در دفتر روزنوشت خود منعکس کرد، علیرغم همه وحشتی که خانواده او را احاطه کرده و از دست نازی ها در یک اتاق زیر شیروانی مخفی شده بودند، او هنوز هم معتقد بود انسان اساسا خوب است. این کهن الگو دارای موهبت قوه تخیل و اعتقاد به این که همه چیز ممکن است می باشد.

انرژی منفی کودک سحر آمیز در امکان پذیر نبودن معجزات و عدم تبدیل بدی به خوبی نمایان می شود. از کودک سحرآمیز آسیب دیده ای که رویاهایش «روزی» توسط بزرگسالان بدبین احمقانه تصور می شد، نگرش بدبینی و افسردگی نمایان می گردد.

همچنین جنبه سایه این کهن الگو  به صورت این باور ممکن است آشکار شود که فرد با پناه بردن به دنیای خیال  از انرژی و عمل بی نیاز می شود.

نمونه این کهن الگو، شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است.

 

کودک طبیعت

این کهن الگو الهام بخش پیوندی نزدیک و عمیق با نیروهای طبیعت، و اشتیاقی خاص برای دوستی با حیوانات است. اگرچه این کودک دارای ویژگی های حساس و عاطفی است، قدرت و مقاومتی درونی برای زنده ماندن نیز دارد. کودک طبیعت می تواند مهارت های پیشرفته ای را در ارتباط با حیوانات گسترش دهد. و در داستانهایی که این کهن الگو را بازتاب می کنند، اغلب یک حیوان برای نجات کودک همدم خود سر میرسد. بسیاری از دامپزشکان و فعالان حقوق حیوانات با این کهن الگو هم آوا می شوند چرا که آنها از دوران کودکی احساس رابطه ای دوستانه و آگاهانه با حیوانات دارند.

ظهور وجه سایه این کهن الگو در سوء استفاده و آزردن حیوانات، مردم، و محیط زیست است. با این حال عشقی ساده به حیوانات به این معنی نیست که واجد شرایط این کهن الگو شده اید.  بهترین نشانه ارتباط دلسوزانه و صمیمی برای تمام عمر با حیوانات است تا حدی که روح و روان به این پیوندها به عنوان یک بخش حیاتی برای سعادت و سلامت نیاز دارد.

یکی از شخصیت هایی که منعکس کننده این کهن الگوست تارزان اثر ادگار رایس باروز می باشد.

 

 

کودک جاودان

 

 این کهن الگو ما را هدایت می کند تا در بدن، ذهن، و روح تا ابد جوان بمانیم و اجازه ندهیم سن و سال ما را از لذت از زندگی متوقف سازد.

وجه سایه این کهن الگو در عجز در برابر رشد و بزرگ شدن و در برگرفتن زندگی مسئولانه بزرگسالی است. کودک جاودان، در برابر پایان گرفتن مرحله ای از زندگی که در آن برای زندگی خارج از مرزها و بندهای بزرگسالی معمول آزاد است مقاومت میکند.

وجه سایه این کهن الگو در زنان می تواند به صورت وابستگی شدید به کسانی که مسئولیت فیزیکی آنها را به عهده گرفته اند خود را نشان دهد. نه می توان به او تکیه کرد و نه او فرایند بالا رفتن سن و سال را می پذیرد. اگرچه انسانهای کمی از پایان جوانی خود خوشحال می شوند، کودک جاودان به خاطر فقدان پایه و اساس برای عملکرد بصورت بزرگسالانه گاهی بین مراحل زندگی بی قرار دست و پا می زند.

نمونه بروز این کهن الگو در افسانه ها، شخصیت پیتر پن، مخلوق ذهن جیمز بری، نویسنده و نمایش نویس اسکاتلندی است.

کودک الهی

کودک الهی شبیه کودک معصوم و کودک سحرآمیز است، اما با ماموریت رستگاری بخش خود از آنها متمایز می شود. او با  ویژگی هایی نظیر بی گناهی، پاکی و آزادی همراه است که نشان دهنده اتحاد خاص او با خود الهیش می باشد. الوهیت یک نقطه مرجع برای روح درونی شماست که زمانی که در حال فرایند  آگاهانه انتخاب هستید می توانید به آن رجوع کنید. همچنین ممکن است فرض کنید که کودک الهی جنبه سایه و منفی ندارد، اما این واقعیت ندارد. وجه سایه آن به صورت ناتوانی در دفاع از خود در برابر انرژی های منفی آشکار می گردد. حتی خدایان اسطوره ای و معنوی ترین انسانها  از جمله عیسی مسیح(ع)، که در مسیحیت الگوی کودک الهی است، در مواجهه با آنهایی که ادعای نمایندگی آسمان را داشتند در حالی که  بی عدالتی، تکبر، و یا دیگر نشانه های منفی را از خود بروز می دادند خشمگین میشدند (برای مثال خشم عیسی مسیح(ع) در هنگام مواجهه با صرافان در معبد)

نمونه این کهن الگو، طفل پراگ (Infant of Prague مجسمه چوبی عیسی مسیح به صورت یک کودک با شنل و تاج پادشاهی مربوط به قرن شانزدهم) است.

 

گردآورنده: مسعود صالحی

massoudsalehi@gmail.com

 

منابع:

  1. ویکی پدیای فارسی مدخل کهن الگو
  2. آرکی تایپ. سمیه شیخ زاده. پژوهشکده باقرالعلوم (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31798)
  3. ویکی پدیای انگلیسی مدخل Archetype
  4. ویکی پدیای انگلیسی مدخل  Child (archetype)
  5. وب سایت کارولین میس (http://www.myss.com/library/contracts/four_archs.asp)
  6. وب سایت ارث ویژن(http://www.earthvision.info/child.html)
  7. کهن الگو وانگاره کهن الگویی. کارکرد کهن الگو در مقام اندام روان ناآگاه جمعی. نوشته رنالدو ج. مادیورو و جوزف ب. ویلرایت ترجمه بهزاد برکت. مجله ارغنون. ش 22. پاییز 1382

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران