دلنوشت

داستان نجات کره ی زمین قسمت ۲

نوشته ی محمدصدرا شعیبی


خلاصه :

سعید پرهام بالا رفتند تا به ....

پرهام و سعید بیهوش شدند و بعد از 10 دقیقه به هوش آمدند

سعید:پرهام کجایی؟ پرهام کجایی؟

پرهام:ساکت بزار ببینم چی دارند می گویند

سعید:کیا؟

پرهام:سعید ما توی یک بشغاب پرنده ی آدم فضایی ها هستیم

سعید:ببینم چرا یک نفر همش داد می زنه؟

پرهام:مثل اینکه سوراخ شدن لایه ی اوذون

کره ی  زمین بد جوری عصبانی شون کرده

 

خوب بود اما بشقاب پرنده درسته

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

خیلی جذاب 👍👍

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

۳ سال پیش
ممنونم

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.


پسران

دختران