جردن بلفورت

خلاصه :

جردن بلفورت در 22 سالگی وارد کار بورس در وال استریت شد. اما شرکت ورشکست شد و او به یک شرکت دیگر که به اش معرفی شده بود رفت، اما دید که کار کردن در آن شرکت اصلا به سود او نیست. در عوض خود یه سری آدم آشنای مواد فروش را تبدیل به استادان معامله تبدیل کرد و با آنها یک شرکت کوچک زد.

کم به کم افراد کارمند زیاد تر میشدند و بازار او  و اموالش بیشتر و قدرتمند تر میشد. دیگر او را در روزنامه گرگ وال استریت خطاب می کردند. او و تیمش از خبره شدن در این کار و شغل سوء استفاده کردند تا به جایی، که برای هیچ طوری مردم را گول میزدند که خود پولهایشان را با دو دست تقدیم کنند.

برای رسیدن به ایده های ناب دست به خوردن قرص توهم و... زدند و همین باعث شد شرکت کفش بزرگی گیر بیاورند که مردم روی آن سرمایه گذاری کنند.

از آنطرف اف بی آی یک مامور  سمج و قوی فرستاد تا درباره جردن بلفورت اطلاعات جمع آوری کند. مامور و بلفورت در یک قایق شخصی و بزرگ به بازجویی نشستند.

بلفورت سوالات مامور را می پیچاند و در عوض پیشنهاد کار به صورت غیر مستقیم به او میداد. بابت همین، مامور هم به او مشکوک شد.

در همین  اوضاع آنها به سوییس رفتند تا پولهای خود را بصورت غیر قانونی به یک بانکدار کله فرشی بسپارند.

در همین اوضاع شرکت کفش به بلفورت خیانت کرد و...

بفیه را بهمراه جزئیات در فیلم گرگ وال استریت  ببینید.