دلنوشت
۴
داستان نجات کره ی زمین قسمت ۴
نوشته ی محمدصدرا شعیبی
خلاصه :
پرهام گفت...پرهام گفت:شما نمی تونید زمین رو نابود کنید مگه اینکه خانواده مان هم با ما بیان
آدم فضایی:می دونستم همینو میگید شما زمینی ها احساساتتون خیلی زیاده،بر عکس مردم سیاره ی ما
سعید:بیا یه معامله کنیم تو ما رو ولکن،زمین رو نابود نکن،ما هم دیگه هوا رو الوده نمی کنیم و بهتون می گیم چرا با تلسکوپ های شما ما نور زیادی داریم
آدم فضایی:من نمی تونم دستور بدم زمین رو نابود کنن کنفدراسیون،به لقب خشمگین و وحشت فضا باید دستور بده
سعید و پرهام با هم گفتند:مارو ببر پیش کنفدراسیون
آدم فضایی:باشه ولی قبلش باید بهشون بگم چهرشون رو مثل زمینی ها کنن چون قیافشون برای شما ها ترسناکه
پرهام در گوش سعید گقت:روی این دره که داریم بهش نزدیک میشیم نوشته ای که روی دره خیلی خطش عجیبه
سعید:فکر کنم این به زبان آدم فضایی ها نوشته شده