سبک میزان که بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد.....

خلاصه :

چند روز پیش در هنگام بازی در حیاط مدرسه یکی از دخترانمان افتادند.

دست ایشان درد می کرد و لحظه به لحظه ورمش بیشتر می شد. با خانواده تماس گرفتیم که برای انجام معاینات پزشکی دخترمان را ببرند. ولی دخترمان با درد بسیار حاضر نبودند در ساعت مدرسه دکتر بروند و می گفتند: وقتی تعطیل شدیم می روم. خلاصه بعد از کلی صحبت راضی شدند که از مدرسه به دکتر بروند.

مشغول کارها شدیم که با حیرت تمام دیدم بعد از نیم ساعت(۲:۱۵) برگشتند. پرسیدم چرا پس برگشتید؟ ایشان گفتند: از دستم عکس گرفتم ولی دکتر یک ساعت بعد می آید و من یک ربع دیگر وقت داشتم به مدرسه برگردم.