محتوای درسی

استعاره


خلاصه :

...

استعاره یا مانندگویی یک روش در فن بیان است به‌معنای به‌کاربردن یک واژه، عبارت، یا جمله به‌جای چیز دیگری براساس شباهت بین آنها. استعاره اهمیت بسیاری در شعر و ادب جهان دارد به‌طوری که شعر را کلامی مبتنی بر استعاره و اوصاف آن دانسته‌اند. اولین بار توسط ارسطو به‌عنوان گونه‌ای از تشبیه تشریح شد، می‌توان گفت استعاره همان تشبیه است که مشبه یا مشبهٌ‌به آن حذف شده باشد و گاهی وقت‌ها وجه شبه هم حذف شده‌است برای مثال، «گریهٔ ابر بهاری» استعاره است که زیرساخت آن این جمله است: «ابر بهار مانند انسان می‌گرید»؛ از این زیرساخت مشبهٌ‌به حذف شده و تنها مشبه و ویژگی پایهٔ محذوف باقی مانده‌است.

بعضی دیگر از عالمانِ علوم بلاغت، بر این اساس که دلالت استعارهٔ عقلی است، آن را از انواع مجاز به‌حساب آورده‌اند.

قدیمی‌ترین تعریف استعاره به مفهوم رایج را جاحظ بیان کرده‌است، که در کتاب البیان و التبیین آورده‌است که:

استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌اش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد.

سکاکی استعاره را مجازی می‌داند که مناسبت و پیوستگی میان معنای اصلی و غیراصلی در آن از جهت مشابهت است؛ لذا استعاره نوعی مجاز لغوی بر مبنای تشبیه است که در آن یکی از دو طرف تشبیه (مشبه با مشبهٌ‌به)، ادات تشبیه و وجه شبه حذف شده‌است. برای مثال، وقتی می‌گوییم «دریایی را دیدم که سخنرانی می‌کرد»، در اینجا واژهٔ دریا در معنای اصلی خود به‌کار نرفته‌است. در اینجا علاقهٔ مشابهت، گستردگی دانش سخنران و پهناوری دریاست و قرینه نیز واژهٔ «سخنرانی‌کردن» است.

بررسی زیبایی‌شناختی استعاره

اهمیت استعاره در شعر به گونه‌ای بوده‌است که ابن خلدون شعر را کلامی مبتنی بر استعاره و اوصاف می‌داند، و در دورانی، اندیشمندان اروپایی زبان را تنها خیال و استعاره می‌دانستند و سخنوران اروپایی استعاره را «ملکهٔ تشبیهات مجازی» خوانده‌اند.

قدیمی‌ترین بررسی در رابطه با رمز زیبایی استعاره را ارسطو انجام داده‌است که دلیل این زیبایی را ابهام و پیچیدگی حاصل از آن دانسته‌است، و بر اساس همین سخن، اندیشمندان اسلامی به تشریح دلایل زیبایی استعاره در دوران خود پرداخته‌اند.

 

انواع استعاره از لحاظ علم بیان

 

استعارهٔ مصرّحه

هرگاه در بیت، مشبهٌ‌به را بیابیم که در معنای حقیقی خود به‌کار نرفته و با معنای مفهومیِ خود در بیت رابطهٔ تشبیهی داشته باشد، آن لغت دارای استعارهٔ مصرَّحه است. برای نمونه:

بتی دارم که گِرد گل ز سنبل سایه‌بان دارد   بهار عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد

حافظ معشوق خود را از این جهت که در پرستیدن و ستایش‌کردن بسیار مشابهِ بت یافته‌است، بدون آوردن سایر ارکان تشبیه، بت را به‌جای معشوق به‌کار برده‌است. به همین شکل واژه‌های «گل» و «سنبل» هم چنین حالتی دارند و حافظ گل را به‌جای چهره معشوق و سنبل را به‌جای موهای معشوق که روی صورتش افتاده به‌کار برده‌است و تکرار و اشاره به مشبهٌ‌به یا حتی یکی از ویژگی‌های آن را ضروری و واجب نمی‌شمرَد.

به زبان ساده می‌توان گفت تشبیهی که تنها مشبهٌ‌به آن ذکر شود استعارهٔ مصرحه است. بتی دارم: معشوق مانند بت؛ که گِرد گل: چهره مانند گل؛ ز سنبل سایبان دارد: گیسوی مانند سنبل.

 

استعاره مکنیه

هرگاه شاعر مشبهی را در کنار یکی از ارکان و ویژگی‌های مشبه‌به بیاورد، از استعارهٔ مکنیه یا استعارهٔ کنایه‌ای استفاده کرده‌است. برای نمونه:

هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید   در رهگذار باد نگهبان لاله بود

حافظ در این بیت مهر را به مانند بذر دانسته که قابلیت کاشتن دارد. در واقع ویژگی بارز بذر و دانه که کاشته می‌شوند و بعد نتیجه می‌دهند را بدون ذکر مشبه‌به آورده و استعاره مکنیه را پدیدآورده است.

در تعریفی دیگر استعاره مکنیه آن است که تشبیه در دل گوینده مستتر و مضمر باشد و مشبه را ذکر کرده، مشبه به را در لفظ نیاورند.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران