مقالات
دلیل نامگذاری کشورها چیست؟
خلاصه :
اگر دوست دارید بدانید کشورها نام خودشان را از کجا آوردهاند، در این مقاله با ما همراه شوید.کشف نحوه نامگذاری کشورها امری جذاب است. تقریبا نام تمام کشورها بر اساس این موارد یعنی نام قبیله یا طایفه، نام یک شخص، ویژگی آن کشور و موقعیت ناوبری تعیین شده است.
این مقاله توسط آنابل فنویک الیوت، سفرنامهنویس در تیم تلگراف نوشته شده است.
تاکنون این سوال برایتان پیش آمده است که انگلستان نام کشورش را از کجا آورده است؟ همانند کشورهای بیشمار دیگر، دلیل این نامگذاری، قبیله اخیر ساکن (در این مورد، زوایای قرن پنجم) در آن مکان است.
در حقیقت، تقریبا تمام کشورهای جهان از ۴ مورد نامگذاری شدهاند:
- قبیله
- ویژگی کشور
- یک توصیف مستقیم
- یک فرد مهم
این نتیجهگیری بر مبنای کوارتز، با آنالیز ۱۹۵ کشور لیست شده در آکسفورد دیکشنری، مختصر نام مکانهای جهان است.
نامی که به این مطالعه مبهم داده میشود، خودش نام محلهای مختلف یک کشور و بررسی آنها است. در اینجا ما گلچینی از کشورهایی که در این ۴ دسته هستند و چگونگی گرفتن لقبشان را ارائه میدهیم.
۱. نامهای قبیلهای
انگلستان در گروه پرجمعیت (حدود یک سوم) از کشورهای جهان است که بر اساس قبیله اخیر یا گروه قومی نامگذاری شده است.
فرانسه: نامگذاری شده بر اساس فرانک، کسی که در قرون وسطی این سرزمین را فتح کرد.
ویتنام: نامگذاری شده بر اساس ویتس (Viets) در جنوب.
افغانستان: ترجمه شده به «سرزمین افغان»، مکان افغانها.
افغانستان
تایلند: مربوط به مردم تای (tai)، یک گروه قومی از مناطق مرکزی دشت.
روسیه: از لغت زبان لاتین در قرون وسطی، روسی (Russi)، که افراد آن سرزمین را مشخص میکرده است.
۲. نام اشخاص مهم
بسیاری فکر میکنند که نام تمام کشورها بر اساس نام یک فرد موثر یا قدرتمند بوده است؛ تنها یکی از این افراد، زن بوده است.
سنتلوسیا: این جزیره کارائیبی، در سال ۱۶۲۵ توسط فرانسویها از یک زن، سنت لوسی کاتولیک، که در طول قرون وسطی، توسط افراد زیادی پرستیده میشد، نام خود را گرفته است.
سنت لوسیا
کلمبیا: نامگذاری شده از کاشف مشهور، کریستف کلمب، که اتفاقا هرگز پای خود را در این کشور نگذاشته است. این کشور در حقیقت توسط همراه او، آلونزوز دی اوجدا در سال ۱۴۹۹ کشف شد، ولی در نهایت از کلمب نام خود را گرفت.
فیلیپین: نامگذاری شده بر اساس کاشف اسپانیایی، روی لوپز دی ویلالابوس (Ruy López de Villalobos)، در احترام به شاه فیلیپ دوم در اسپانیا در سال ۱۵۴۲.
عربستان سعودی: پس از امیر محمد بن سعود، جنگجوی دلیر و اشرافی که به عنوان بنیانگذار اولین دولت سعودی در سال ۱۷۴۴ در نظر گرفته میشود، این نام به این کشور داده شد.
سیشل: در سال ۱۹۷۶، این مجموعه جزیره زیبا در اقیانوس هند از بریتانیا مستقل شد، ولی قبل از آن توسط فرانسه کنترل میشد و بر اساس نام وزیر اقتصاد فرانسه، ژان مور دی سیشلز در سده ۱۷۰۰ نامگذاری شده بود.
ال ساوادور: این کشور کوچک در آمریکای مرکزی نام خود را از مسیح و ترجمهاش به منجی گرفته است. نام این کشور بر اساس نام مفتح اسپانیایی، پدرو دی آلوارادو در سده ۱۵۰۰ است.
استثناها؛ کدام کشورها در این ۴ گروه بندی قرار نمیگیرند؟
کشورهای نادری در جهان وجود دارند که نحوه نامگذاری آنها از این دسته بندی خارج است، حدود ۲۰ کشور. در حالی که در مورد برخی از آنها اختلاف نظر وجود دارد یا منشا اصلی نام آنها مشخص نیست، در اینجا تعداد انگشتشماری از موارد دارای دو جنبه و خلاقانه آنها را به شما معرفی خواهیم کرد... .
بوتان: این کشور خود را دروک یول مینامد، یعنی سرزمین طوفان اژدها. این نام به دلیل طوفانهای سهمناکی است که هیمالیا را درمینوردد.
نپال: چند تئوری در مورد منشا نام کشور نپال وجود دارد. یکی از آنها به تاریخ پرورش گوسفند کاتماندو (Kathmandu) برمیگردد، به زبان تبتی معنی ne، خانه و معنی pal، پشم است. نپال یعنی خانه پشم.
نائورو: این کشور، یکی از دورافتادهترین جزایر در دنیا و کوچکترین دولت در اقیانوس آرام است. ممکن است نام این کشور از لغت بومی آنائورو (anáoero) که به معنای «من به ساحل میروم» است، آمده باشد.
۳. ویژگی کشور
حدودا یک چهارم نام کشورها از جنبهای از آن سرزمین که با بقیه متفاوت است، میآید.
ایسلند: این نام به معنای سرزمین یخ (Land of Ice) است، شاید به دلایلی واضح، از زبان باستانی و قدیمی نرس (Norse)، نام این کشور توسط وایکینگهای نروژی هرافنافلوکی ویلگروارسون (Viking Hrafna-Flóki Vilgerðarson) در سال ۸۵۶ پس از میلاد مسیح، به این نام گذاشته شد. اگرچه این موضوع منکر چشماندازهای وسیع سرسبز ایسلند است و تئوریهای بسیاری میگویند این نام برای دلسرد کردن تجار فعال در آن منطقه با القای این تصویر که ایسلند محیطی بسیار سرد و ناسازگار است، گذاشته شده است.
هائیتی: نام این کشور کارائیبی در زبان بومی رایج در آنجا، تاینو، به معنای سرزمین کوهها است. هائیتی توسط اسپانیا در سال ۱۴۹۲ مستعمره شد و در اصل لا اسپانولا نام گرفت، ولی بعدها در سال ۱۸۰۴ توسط ژان جکوس دیسالینز، برده سابق انقلابی، به نام هائیتی برگشت، کسی که خود را امپراطور نامید و آن سرزمین را از اسپانیا پس گرفت.
باربادوس: این نام در زبان پرتغالی به معنای ریشدار است. دلیل این نامگذاری ریشههای بلند آویزان درختان انجیر است که استعمارگران را در قرن ۱۶ام متوجه و متحیر کرد.
درختان انجیر در باربادوس
اوکراین: اوکراین در قرن ۱۲ام نامگذاری شد و معنای نام آن در زبان قدیمی اسلاویک، نزدیک مرز است. اساسا این نام برای توصیف یک منطقه در قلمرویی بوده که آن زمان ایالت شرقی اسلاویک، کیون راس (Kievan Rus) نام داشته است.
۴. موقعیت
گروه چهارم و کوچکترین دستهبندی که ۲۵ کشور را در بر میگیرد، دسته توصیف موقعیت است.
استرالیا: استرالیا که در ابتدا توسط یونانیهای باستان کشف شد، به معنای سرزمین جنوبی ناشناخته (Unknown Southern Land) است، اما به صورت رسمی در سده ۱۸۰۰ توسط متیو فلیندر، نقشهکش انگلیسی، نام آن اعلام شده است.
استرالیا
نروژ: برعکس، این کشور نام خود را تا لغت قدیمی انگلیسی، راه شمالی (northern way) که در ابتدا در سال ۸۸۰ توسط آنگلو ساکسونها مطرح شد، دنبال کرده است.
ایران: «در روز ۶ دی ۱۳۱۳ شمسی دولت ایران طی اعلامیهای رسمی از کشورهای خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژههای پرشیا، پرس و پرسه به جای واژه ایران استفاده نکنند.»
تاریخ ایرانی نوشت: «تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی پارس یا پرشین میشناختند اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث رجعت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقهای از روشنفکران باستانگرا مانند سعید نفیسی، محمدعلی فروغی و سیدحسن تقیزاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمدند که به این منظور اقداماتی را انجام دادند. سعید نفیسی از مشاوران نزدیک رضاشاه به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به «ایران» تغییر یابد. این پیشنهاد در دی ماه ۱۳۱۳ شمسی رنگ واقعیت به خود گرفت. این تصمیم بعد از ۷۶ سال هنوز هم محل مناقشه است. مخالفان این تغییر معتقدند که ایران نمیتواند آن بار معنایی، فرهنگی و تمدنیای را که در اصطلاح «پرشیا» نهفته است و غیر ایرانیان از دیرباز با آن آشنایی دارند، منتقل کند. گروهی معتقدند که رضاشاه فقط به دلیل سیاسی برای تثبیت حکومت اقتدارگرایانه خود چنین تصمیمی گرفته است. این دسته از تحلیلگران میگویند اصل اقدام را باید متوجه جمعی از نخبگان فرهنگی و سیاسی آن دوره از جمله افراد ذکر شده دانست که در اقتدار حکومت رضاخانی منافع خاص خود را نیز جستجو میکردند.
رضاشاه آن قدر به نفیسی اعتماد داشت که وی را مسئول تحصیل و تربیت ولیعهدش (محمدرضا) در دوران تحصیل سوئیس کرد که خاطرات حسین فردوست (دوست و همراه محمدرضا در سوئیس) به خوبی آن را روایت کرده است.
یادداشتی را که از نظر میگذرانید، مقالهای از سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات است که بعد از رسمی شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است. متن کامل یادداشت سعید نفیسی که با عنوان «از این پس همه باید کشور ما را بنام ایران بشناسند» منتشر شده بود، به این شرح است:
«کسانی که روزنامههای هفته گذشته را خواندهاند شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یافته بود با کمال سادگی برگزار کرده باشند، خبر این بود که دولت ما به تمام دول بیگانه اخطار کرده است که از این پس در زبانهای اروپایی نام مملکت ما را باید «ایران» بنویسند.
در میان اروپائیان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرافیایی شده بود و در کتابهای جغرافیا دشت وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد فلات ایران مینامیدند و مملکت ما را به زبان فرانسه «پرس» و به انگلیسی «پرشیا» و به آلمانی «پرزین» و به ایتالیایی «پرسیا» و به روسی «پرسی» میگفتند و در سایر زبانهای اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود.
سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال ۵۵۰ پیش از میلاد یعنی در ۲۴۸۴ سال پیش کوروش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن را «پارسا» یا «پارسوا» میگفتند و شامل فارس و خوزستان امروز بود مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنابر همان سابقه که پادشاهان پارسی بودهاند «پرسیس» خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبانهای اروپایی به «پرسی» یا «پرسیا» و اشکال مختلف آن در آمد و صفتی که از آن مشتق شد در فرانسه «پرسان» و در انگلیسی «پرشین» و در آلمان «پرزیش» و در ایتالیایی «پرسیانا» و در روسی «پرسیدسکی» شد و در زبان فرانسه «پرس» را برای ایران قدیم پیش از اسلام (مربوط به دوره هخامنشی و ساسانی) و «پرسان» را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند.
تنها در میان علما و مخصوصا مستشرقین معمول شده که کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدنهای قدیم و جدید مملکتها و نژادها به کار بردند و از آن در فرانسه «ایرانین» و در انگلیسی «ایرانیان» و در آلمانی «ایرانیش» صفت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدنهای ایران جغرافیائی امروز و افغانستان و بلوچستان و ترکستان (تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز) و قفقاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به عبارت آخری یک نام عام برای تمام ممالک ایرانی نشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود وضع کردند.
اما کلمه ایرانی یکی از قدیمترین الفاظی است که نژاد آریا با خود به دایره تمدن آورده است این شعبه از نژاد سفید که سازنده تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن را به اسم هند و اروپایی و یا نژاد هندو و ژرمنی و یا هند و ایرانی و یا هند و آریائی خواندهاند از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامیده و این کلمه در زبانهای اروپائی «آرین» به حال صفتی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است.
این نژاد از یک سو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را فرا گرفته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و افغانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بینالنهرین و قفقاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و فلسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است تمام زبانهای ملل مختلف آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگون دارد. تمام مظاهر فکر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است. داستانها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است. در اوستا که قدیمترین آثار کتبی این نژادست ناحیهای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم «ایران وئجه» نامیده شده یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه «ابریا» برای همین نژاد ذکر شده است. همواره پدران ما به آرائی بودن میبالیدهاند چنانکه داریوش بزرگ در کتیبه نقش رستم خود را پارسی پسر پارسی و آرائی (هریا) از تخمه آریائی میشمارد و بدان فخر میکند.
در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایران را در زیر رایت خود در آورده معلوم نیست که مجموعه این ممالک را چه مینامیدهاند زیرا که در کتیبههای هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختلف قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکردهاند. قطعا میبایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک لفظی مشتق از آرای باشد زیرا که تمام ساکنین این نواحی خود را آریائی مینامیدهاند و لفظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است. قدیمیترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه ایران در آن میتوان یافت گفته آرا نوستن جغرافیادان معروف یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد میزیسته و کتاب وی از میان رفته ولی استرابون جغرافیادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن را «آریانا» ضبط کرده. از این قرار لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است.
بنابراین قدیمیترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساختهاند و سپس به مرور زمان ابریان، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران، ایران (به کسر اول و سکون دوم) بدل شده است و در ضمن اران (به کسر اول) نیز میگفتهاند. چنان که پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبهها نام خود را پادشاه ایران و اران مینوشتهاند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکهها لفظ انیران هم دیده میشود زیار که الف مفتوح در زبان پهلوی علامت نفی و تجزیه بود و انیران یعنی بجز ایران و خارج از ایران و مراد از آن ممالک دیگر بوده است که ساسانیان گرفته بودند.
در همین دوره ساسانی لفظ ایرانشهر یعنی شهر ایران (دیار و کشور ایران) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم «دل ایرانشهر» مینامیدند. کلمه ایرانشهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار بردهاند. پس مراد از ایرانشهر تمام مملکت ساسانیان بوده است چنان که تا زمان حمدالله مستوفی قزوینی مولف نزهت القلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم میکند: از مشرق رود سند و کابل و ماوراءالنهر و خوارزم، از مغرب اران (ماوراء قفقاز) تا قلمرو روم و سوریه از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج فارس.
اما کلمه ایران که اینک در میان ما و اروپائیان معمول است و لفظ جدید همان کلمهای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره بعد از اسلام همواره متداول بوده است و فردوسی ایران و ایرانشهر و ایران زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایرانشهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانستهاند.
پس از این که اروپائیان مملکت ما را در عرف زبان خود پرس یا نظایر آن مینامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمیکردند چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به هیچ وجه منطق نداشت زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پراس یا کلمهای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک فارس تلفظ میکنیم.
حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت ما را همچنان که ما خود همواره نامیدهایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند. شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران فرخنده به عمل آمد و این دیاری که نخستین وطننژاد آرای بوده است به همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد.
اینک در پایان این کار مهمی که به صرفه تاریخ ایران صورت گرفته است جای آن دارد که ما نیز در میان اصطلاح باستانی زمانی ساسانی و ادبای ایران را زده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایرانشهر بنویسم و بگوییم زیرا گذشته از آن که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کردهایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را به همان نامی که ایشان خود میخواندهاند نامیدهایم که کلمه بسیط را به جای دو لفظ مرکب به کار بردهایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگیهای گذشته و آینده ایران است پسندیده و پذیرفته آید.
آقاي مالكي
پارسال
Saleh Zabdari
۷ ماه پیش