رویدادهای مدرسه

جشن پیامبر مهربانی از نگاه من


خلاصه :

جشن پیامبر مهربانی از نگاه من 

برای من، یعنی آقای حکایتی، که با بچه هایم، بیشتر در کلاس کوچکم مراوده دارم، دیدن آن ها در فضایی جدید بسیار لذت بخش بود.

ما از روزها و هفته ها قبل مشغول فعالیت برای این روز بودیم.

اول سرود کلاس دومی ها را کار کردیم:

دل با صفا شد، پر از نور خدا شد، ولادت حضرت ختم الانبیا شد...   

در یکی از سال های دور دور شهر مکه ناگهان شد شهر نور...

بعد سرود کلاس سومی ها که قصد داشتیم به کودک درون پدرها و مادر تقدیم کنیم:

ک مثل کپل، صحرا شده پر ز گل...

گربه خوش صدا منم، ببین چه خوب ساز می زنم، با صدای زنبورکم غصه ها رو دور می کنم...

خونه مادربزرگه هزار تا قصه داره...

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، روبروی بچه ها قصه گو نشسته بود...

واقعا چه سرودهای پر مفهوم و شیرینی در دوران کودکی ما بود...

بعد هم کارت های دعوتی که بچه ها برای خانواده ها درست کردند...

چند تا از کارها هم به خاطر کمبود وقت اجرا نشد:

یکی برنامه استندآپ کمدی بود که دو تا از دانش آموزان کلاس سوم آماده اش کرده بودند

و دو نمایش که باز هم کلاس سومی ها آماده کرده بودند.

همه این کارها انجام شد، و روز موعود رسید، اما ذهن و دل من جایی دیگه بود. من تماماً به رفتار بچه ها دقت می کردم. این که بیرون از فضای کلاس وقتی معلمهای خودشون رو می بینن چه رفتاری با اون ها دارن، این که چه برداشتی از شخصیت معلم های خودشون دارن، وقتی که در فضایی هستند که دیگه نه اون ها دانش آموز محسوب میشن و نه ما معلم. این که آیا صمیمیت ما به همان اندازه بزرگ و دوست داشتنی در هر فضایی و هر زمانی امتداد خواهد داشت؟

و بله، این طور بود.

خوشحالم که عضو این خانواده بزرگ هستم...

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران