معرفی
سلسله زیاریان
آل زیار
خلاصه :
زیاریان یا آل زیار خاندانی از منطقه گیلان بودند که توانستند به حکومت ایران برسند.زیاریان یا آل زیار خاندانی از منطقه گیلان بودند که توانستند به حکومت ایران برسند. در غرب و مرکز ایران دو سلسله از دیلمیان به نام آل زیار (۳۱۶ ه. ق) و آل بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته بودند، نواحی مرکزی و غربی ایران وفارس را از تصرف خلفا خارج کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیانسخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند، حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. در واقع، بعد از حکومت نیمهمستقل طاهریان و پس از صفاریان و در ایام امارت امرای سامانی در ماوراءالنهر، خانوادههای دیلمی در وسعتی کمتر از طبرستانو سپس در وسعتی بیشتر از گیلان توانستند بر قسمت عمده ایران غربی، یعنی از خراسان تا بغداد تسلط یابند. حکومت این خانوادهها به نام دیلمیان شهرت یافتهاست.
زیاریان یک سلسله بود که ابتدا مذهب زیدی داشت و از مناطق ساحلی دریای مازندران سر برآورد. آنان ابتدا در گیلان وطبرستان و گرگان حکومت میکردند. زیاریان هم جزو مردم کوهنشینی بودند که رسیدنشان به قدرت «بسط دیلمی» تاریخ ایران را شکل داد. پس از افول اقتدار مستقیم خلافت در شمال غرب ایران و ظهور قدرتهای محلی چون حکام ساجد آذربایجان بسیاری از سران کوهنشین بدل به سربازانی جویای نام شده و در خلاء قدرت مدعی حکومت شدند. موفقترین آنها سه بویی دیلمی بودند.[۱]
مرداویج بن زیار بنیانگذار زیاریان مدعی بود از یک خاندان سلطنتی پیش از اسلام دیلمی ریشه میگیرد. او نخست بهعلویان طبرستان و سپس به اسفار بن شیرویه سردار گیلی خدمت میکرد.[۱]
سرزمینهای گیلان و طبرستان که در قسمت شمالی البرز و در پناه کوهها و درههای صعب العبور و جنگلهای انبوه قرار دارد، از قدیمالایام (حتی پیش از اسلام) حاکمیت خود را حفظ کرده بود، چنانکه زمان انوشیروان (خسرو اول ۵۷۹ – ۵۳۱ م) تا مدتها این ولایت یک نوع حکومت خودمختار داشت.
بعد از فتوحات مسلمانان در اکناف ایران (با اینکه تا اقصی نقاط خراسان تحت نفوذ اعراب مسلمان درآمد) بازهمطبرستان و دیلمان از حملات آنان محفوظ ماند. خاندانهای بزرگ و قدیمی آن ولایت، مانند اسپهبدان، قارنوندیان، باوندیانو خانواده جستان (حدود رودبار و منجیل) و غیره همچنان به آداب و رسوم خود زندگی میکردند. همچنین، بسیاری مذهب خود را نیز حفظ کردند تا روزگاری که گروههای از اعراب طرفدار خاندان علی و شیعیان زیدیه به آن نواحی پناه بردند و مورد حمایت همان خانوادهها قرار گرفتند. چنانکه مردم منطقه حسن بن زید را دعوت کردند به طبرستان آید و قیامشان را رهبری کند. همچنین در جنگهایی که میان او و یعقوب لیث صفاری رخ داد، مردم گیلان از او حمایت بیدریغ نمودند.
مرد آویج
مسئله طبرستان از همان اوایل طلوع آنها برای سامانیان حلنشده باقیمانده بود. اسفار پسر شیرویه، هرچند ابتدا با سامانیانهمراه بود، اما در آخر کار بر آنان شورید. او چندین جنگ با ماکان بن کاکی کرد و اورا شکست داد. اسفار مردی خونریز و غیر مسلمان بود. او به تدریج گرگان، طبرستان، قزوین، ری، قم، کاشان و خراسان را به تصرف خود درآورد. اسفار فرماندهی سپاه خود را به یکی از بزرگان ولایت، یعنی مرد آویچ پسر زیار سپرد، ولی خود با طغیان سربازان روبهرو گردید و در طالقان به قتل رسید (۳۱۶ ه. ق). قلمرو حکومت مرد آویچ علاوه بر مازندران و قسمتی از گیلان، به شهرهای ری، قم و کرج و ابهر و بالاخره همدان رسید. حتی سپاه خود را به حدود دینور نیز فرستاد (۳۱۹ ه. ق). مرد آویچ، اصفهان را فتح کرد و خیال حمله به بغداد را داشت. وی به زبان آورده بود که من شاهنشاهی ساسانی را برمیگردانم" (تاریخ الخلفاء سیوطی، ص ۲۵۹) و قصد داشت که مدائن را پایتخت قراردهد. او پس از آنکه مراسم جشن سده را در اصفهان بر پای داشت، به علت اختلافی که میان غلامان ترک و دیلم او پیش آمده بود، به دست غلامان ترک در حمام کشته شد (۳۲۳ ه. ق)