مقالات

جلیل ملک پور


خلاصه :

 شهید جلیل ملک پور

در سال 1342 که اولین زمزمه های رهایی از دهان عطر آگین و سخن سنج پیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)بیرون می تراوید (یاران من در گهواره ها به سر می برند)کودکی بنام جلیل یکمین سال زندگی خود را می گذراند . خانوادة جلیل در محلة کوشک میدان از محله های جنوبی شیراز زندگی ساده و آرامی داشتند و این بزرگ مرد کوچک در دامان پر مهر مادر و آغوش گرم پدری مهربان ، دوران کودکی خود را می گذراند.

شهید جلیل ملک پور پس از گذراندن دوران کودکی وارد محیط فضل و دانش شد و پس از طی دوران مختلف تحصیل موفق به اخذ دیپلم فنی در رشتة اتو مکانیک گردید. وی در ادامه وارد دانشگاه شد و تحصیلات عالی خود را در رشتة مکانیک دانشگاه بابل ادامه داد.

ایام پرشکوه انقلاب اسلامی با پانزدهمین بهار زندگی این شهید جلیل القدر مصادف بود و شهید ملک پور با وجود سن کم در فعالیتهای حق طلبانة امت اسلامی حضوری چشمگیر داشت و در بسیاری از تظاهرات و راهپیمائیها شرکت می کرد. شهید ملک پور پس از پیروزی انقلاب نیز دست از مبارزات حق طلبانة خود برنداشت و با گذراندن دورة آموزش نظامی در کازرون خود را آمادة دفاع از اسلام و مملکت اسلامی نمود . با شروع جنگ تحمیلی مردانه لباس رزم پوشیده و پای در عرصه های خون و آتش نهاد. وی پس از مدتی حضور فعالانه در جبهه ، در واحد زرهی تیپ امام سجاد (ع)مشغول به خدمت گردید و همدوش و همگام با برادر همرزمش "قنبر علی ملک پور " در بسیاری از عملیاتها شرکت کرد. شهید جلیل ملک پور در همین ایام همسری شایسته و وفادار برگزید که ثمرة این ازدواج یک فرزند پسر بود که پس از شهادت پدر به دنیا آمد.

شهید در مدت زمان حضور در جبهه مسئولیتهای مختلفی را عهده دار گردید. وی مدتی مسئول واحد اطلاعات و شناسائی بود و زمانی نیز مسئولیت محورهای عملیاتی را برعهده داشت . معاون اطلاعات و عملیات تیپ امام سجاد (ع)از دیگر مسئولیتهای شهید در زمان حیات بود. شهید جلیل ملک پور که استوار و مردانه در بسیاری از عملیاتها از جمله فتح المبین ، رمضان ، محرم ، خیبر ، والفجر 8 شرکت کرده بود سرانجام در عملیات کربلای 4 به آرزوی دیرینةخود رسید و با بالهای خونین دربی نهایت آسمان به پرواز در آمد. چهارم دیماه 65 غروب خونرنگ شلمچه ،وداع عاشقانه ی مردی را خون گریست که با مرگ سرخ خویش صبح سپید پیروزی را برای امت شهید پرور ایران اسلامی به ارمغان آورد و اینک از او تنها خاکستری به جا مانده است و وصیتنامه ای خونین که فرازهایی از آن راتقدیم می داریم :

«ای کسانی ایمان آورده اید فردای قیامت باید جوابگو باشید ،جوابگوی این همه خون شهید که قدم به قدم این خاک و تپه ها و دشت ها بر زمین جاری است .چه پدر و مادرهایی که فرزندان خود را به این مکانهای مقدس فرستاده اند که حتی جسد آنها را هم پس نگرفته اند . خدایا اگر من هم لیاقت شهادت را دارم ،مرگم را شهادت در رراهت قرار بده . شما ای دوستان حزب اللهی !مستضعفان را فراموش نکنید. ما هرچه داریم از این پا برهنه هاست . به تبلیغات فردی در زمینه ی اعتقادی و سیاسی و مذهبی که همگی در خط امام خلاصه می شود ادامه دهید که خدا با شماست .»

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران