محتوای درسی

خواجه رشید الدین فضل الله همدانی


خلاصه :

یکی از عوامل تاثیرگذار در جلوگیری از رفتار بی رحم و بی فرهنگِ مغولان و تیموریان، خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی بود.

از دوران کودکی و جوانی او اطلاعات چندانی در دست نیست و همین قدر می‌دانیم که در زمان سلطنت ایلخان اباقاآن رشید الدین که آن زمان رشیدالدوله نامیده می‌شد و به احتمال زیاد دین یهود داشت، به عنوان طبیب خاص پادشاه درآمد و از همان زمان نزد ایلخان نفوذ و احترام زیادی کسب نمود.(مقدمه جامع التواریخ، ص7) در زمان غازان خان، پس از عزل و قتل صدرالدین زنجانی ملقب به صدر جهان، در سال 697 ق. خواجه رشیدالدین که درجات فضل و کمالش برای ایلخان هویدا گشته بود، به همراه سعدالدین ساوجی مشترکا، به مقام وزارت رسید. 

خواجه گرچه از این نقطه به بعد به بالاترین مقام دیوانی آن زمان رسید و از آن پس تا زمان مرگش به تناوب وزیر سه ایلخان بزرگ بود، ولی در این مسیر همیشه دچار نوعی منازعه و رقابت بود. این منازعه و رقابت همیشه از طرف ایلخان دامن زده می‌شد و همیشه برای وزارت او شریک دیگری قرار می‌دادند تا خواجه در این مقام بلامعارض نباشد. دلیل این عملکرد ایلخانان به روشنی مشخص نیست ولی برخی از مورخین اعتقاد دارند که چون خواجه نو مسلمان بود و در دستگاه او هنوز برخی از یهودیان رفت و آمد داشتند، در میان درباریان این شائبه وجود داشت که شاید او کارها را به نفع همکیشان خودش رو به راه کرده و موجبات آزردگی مسلمانان را فراهم کند. 

دلیل دیگر شاید ترسی بود که در بین صاحب نفوذان از افکار و اندیشه‌های نو و جسورانه خواجه وجود داشت، از آنجا که خواجه سعی داشت تا با تلفیق بین فلسفه و کلام و تصوف و با بهره گیری از اقتدار نظامی و مالی، نوعی فرهنگ جهان شمول برای دستیابی به زندگی بهتر بوجود آورد، لذا این مسئله ای بود که متحجران و حافظان سنت‌های کهن از آن بیم و هراس داشتند، بر علیه او توطئه نمایند.(بیانی، ص 499)

مدت این شراکت در وزارت زیاد به طول نینجامید و پس از مدتی در سال 711 ق. با توطئه شخص دیگری به نام خواجه علیشاه گیلانی که رقیب وزارت محسوب می‌گردید، سعد الدین ساوجی به فرمان ایلخان الجایتو به قتل رسید و علیشاه شریک و انباز خواجه در وزارت شد. اینکه خواجه رشید الدین محرک این قتل و انتصاب باشد از طرف برخی از مورخین مورد تردید قرار گرفته است.(جامع التواریخ، ص9) پس از مدتی گرچه تاج علیشاه دوست خواجه بود و بنا به توصیه او به قدرت رسیده بود،(اشپولر، ص 117) ولی نزاع و اختلاف ما بین این دو وزیر هم شروع گشت. این اختلافات که ظاهرا بر سر نحوه اداره کشور و در حقیقت جنگ قدرت ما بین این دو وزیر بود،( خواند میر، ص 200) باعث گشت تا خواجه در اوائل سلطنت ایلخان ابوسعید از سمت خود استعفا داده و به سر املاک خودش در ربع رشیدی برگردد. با اصرار امیر چوپان که در حقیقت نایب السلطنه ابوسعید بود، رشید الدین مجددا به مقام قبلی خودش بازگشت و دوباره دسایس تاج علیشاه بر علیه او شروع گشت. پس از مدتی تاج علیشاه با کمک چند نفر شاهد دروغین که رشوه دریافت نموده بودند، خواجه را به مسموم کردن و قتل الجایتو متهم کرد.(همان، ص 201) این اتهام باعث شد تا ایلخان ابوسعید فرمان قتل این پیرمرد فرزانه را به همراه پسر جوانش، عزالدین ابراهیم، صادر کرده و این حکم در هفدهم جمادی الاول سال 718 در اطراف شهرستان ابهر به اجرا گذاشته شد. ابتدا پسر را در پیش پدر گردن زده و بعد جلاد خواجه را از میان به دو نیم کرد. جنازه او پس از مدتی به ربع رشیدی منتقل شد. هر چند که صد سال بعد به حکم میرانشاه گور او را شکافته و استخوان‌هایش را به گورستان یهودیان تبریزمنتقل نمودند.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران