مقالات
بلایی که سر قاتلین حسین (ع) آمد، ۱
خلاصه :
بعد از عاشورا همه یاران یزید به عزابی سخت دچار شدند. فیش های تحقیق کلاس روشفردی در کوفه آمد و گفت: آیا این فاسق را دیدید که خدا او را کشت ( حسین(ع)) ، همان لحظه سیاهی به چشمش فرو رفت و کور شد.
فردی که بین لشگر امام و آب حائل شده بود و امام او را نفرین کرده بود به درد شکم مبتلا شد و آنقدر فریاد زد و درد کشید تا شکمش مثل شتر شکافته شد!!!!!!!!!
مردی در لشگر یزید بود و به امام گفت: تو هرگز از این آب نمی چشی تا بمیری، امام او را نفرین کرد ، هر چه آب می نوشید سیراب نمی شد تا اینکه هلاک شد!!
بسته شدن زبان مردی که می خواست بگوید من قاتل حسینم.
قطع شدن دست مردی که عمامه امام را ربود.
وقتی که سر ابن زیاد را آوردند ماری در این سر رفت و در آن چرخید و بارها این کار را کرد و این نشان خواری ابن زیاد است:
حرمله بعد از حادثه عاشورا به سیاه ترین و زشت ترین حالت در آمد.
پیر مردی در مجلسی گفت: من در عاشورا بودم ، تازه در لشگر کفر هم بوده ام و هنوز هیچ بلایی سرم نیامده، همان موقع نور کم شد. آن فرد برای درست کردنش رفت که لباسش آتش گرفت. به سوی فرات دوید و خود را در آب انداخت اما آتش بیشتر فوران کرد! آنقدر سوخت تا آن فرد به ذغال تبدیل شد.
بعد از شهادت امام در مجلس ابن زیاد فردی می خواست بگوید که من قاتل حسینم که صورتش به سیاهی در آمد!!!!
جالب است که آن افراد این معجزه های باور نکردنی را دیده بودند اما باز هم در لشگر شمر بن ذی الجوشن باقی ماندند.
پایان
عباس رستمی
۶ سال پیش
Mamalirastgo
۶ سال پیش
محمد صادق حیدری دولت آبادی
۶ سال پیش
کیارش لک
۶ سال پیش
امیر مهدی ارسلانی
۶ سال پیش